یافتن پست: روشن فکر

zahra
zahra
افسوس، زمانی می رسد که بی دینی، نماد روشن فکری خواهد بود !
از دکتر شریعتی به خاطر این پیش بینی فوق العاده، تشکر می کنم
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 00:05 توسط Mobile
+15
ashkan
ashkan
۱) بیش از حد مهربان نباشید
نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:41
+4
-1
ronak
ronak
شمعی روشن کردم
حوالی ِ همیــــن روزها،
که زودتـــــر بیایــــی،
میگـــــویند؛
دعـــــایٍ دیوانــــگان هم،
مستــــجاب میشود...
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 16:52
+6
رضا
رضا
خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار

حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار

انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن

اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار

با تار و پود این شب باید غزل ببافم

وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار

دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست

بار ترانه ها را از دوش عشق بردار

بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم

دیروز: رنگ وحشت ، فردا: دوباره تکرار

وقتی به جرم پرواز باید قفس نشین شد

پرواز را پرنده ! دیگر به ذهن مسپار

شاید از ابتدا هم تقدیر من سفر بود

کوچی بدون مقصد از سرزمین پندار

از پوچ پوچ رویا ، تا پیچ پیچ کابوس

از شوق زنده بودن... تا خنده ای سرِ دار
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 12:56
+1
mah3a
mah3a
در عجبم از مردمانی که به جای روشن کردن شمع، به تاریکی فحش میدهند..دکتر علی شریعتی .فیت. مهاتما گاندی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 12:23
+3
ronak
ronak
عجب عکسی وای وای
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 00:54
+8
ali rad
ali rad
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 20:11
+3
saman
saman
تو را از من گرفتند ... و حالا لحظه هاي من ، گرفتار سکوتي سرد و سنگينند و چشمانم که تا ديروز به عشقت مي درخشيدند ، نمي داني چه غمگينند ، برايم چشم هاي تو ، چراغ روشن شب بود ، نمي دانم چه خواهد شد . پر از دلشوره ام ... بي تاب و دلگيرم ... کجا ماندي که من بي تو هزاران بار در هر لحظه مي ميرم ...{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/6 - 12:27
+2
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
سیگار بعدی را روشن میکنم
کامی از لبش میگیرم
بجای لبهایی که چندی است نبوسیده ام
انگشتانم بوی تند سیگار میگیرند
همان انگشتانی که همچو باد
جنگل موهای تورا نوازش میکردند
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس…
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را میسوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی …
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:24
+6
tamanna
tamanna
اينم از مردان ايراني روز روشن با دوتا دختر محرم ميشوند (عروسي و ازدواج كلمه بدي است براي اينچنين مرد){-18-}
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 19:51
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ