باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا . . .
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا . . .
وقتی نگاه ِ من به تو افتاد ، سرنوشت . . .
تصدیق ِ گفته های هِگِل بود و ما دو تا . . .
روز ِ قرار ِ اول و میز و سکوت و چای ،
سنگینی ِ هوای هتل بود و ما دو تا . . .
تا آفتاب زد ، همه جا تار شد برای ما
دنیا چقدر سرد و کِسِل بود و ما دو تا . . .
از خواب می پریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا . . .
« مرحومه نجمه زارع »