غزل سرا
دسته:فاقد دسته بندی
15 کاربر

76 پست

       
شعرهای قشنگی رو که بلدید اینجا بگیـــد

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

غزل سرا

گروه عمومی · فاقد دسته بندی· 15 کاربر · 76 پست
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند،

پیر شدنت شروع می شود...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 17:36
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مــی دانم! کــــار داری!
ســَرَت شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلوغ است!
مــی دانم!
اما اینکـــه موقع خـ ــواب...
روی تخـــتت... چند ثانیه...
فقط لحــظه ای بــه ذهــتنت خـــطور کند...
کـــه یکـــ جــایی...کــــسی... روی تخـــتش...
موقع خــوابـــش...
برای "تـــو" اشـــــــــــــــک مــــی ریزد
همین هـم بــرای مـــــــــــــــــــن کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــافیست !!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 16:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا . . .

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا . . .

وقتی نگاه ِ من به تو افتاد ، سرنوشت . . .

تصدیق ِ گفته های هِگِل بود و ما دو تا . . .

روز ِ قرار ِ اول و میز و سکوت و چای ،

سنگینی ِ هوای هتل بود و ما دو تا . . .

تا آفتاب زد ، همه جا تار شد برای ما

دنیا چقدر سرد و کِسِل بود و ما دو تا . . .

از خواب می پریم که این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا . . .

« مرحومه نجمه زارع »
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دندانم شکست ...

برای سنگ ریزه ای که
...
در خوراکم بود !

دردم گرفت ...

نه برای دندانم !

برای کم سو شدن

چشمان مادرم ....!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:37
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
+ خوشبختی♥

اگر سرت را روی سینه ام بگذاری …

هیچ صدایی نخواهی شنید ...

قلبـــــ♥ــــــــ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره…
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی دستان تو
در دستان من نباشد
دست را می بــــازم
حتی اگر تـمـام حـکـم هـای دل
در دسـت من باشد . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند در کوی تو باخاک برابر باشم؟ / چند پامال جفای تو ستمگر باشم؟

چند پیش تو به قدر از همه کمتر باشم؟ / از تو چند ای بت بد کیش مکدر باشم؟

میروم تا بسجود بت دیگر باشم / باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم

خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی؟

طاقتم نیست از این بیش، تحمل تا کی؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 19:57
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا
درس غم داد در این مدرسه استاد مرا

دل من پیر شد از بس که جفا دید و جفا
ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا

آنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه نداد
وآنچه بیزار از آن بود دلم داد مرا

زندگی یک نفسم مایه شادی نشده است
آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا

یک دل و این همه آشوب و غم و درد عماد
کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 17:22
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
♦♦♦ نثر بسیار زیبایی از رها از استان فارس ♦♦♦


جاذبه ی سیب ، آدم را به زمین زد

و جاذبه ی زمین ، سیب را !

فرقی نمیکند"سقوط"

سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 17:08
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی تنها شدم تازه فهنیدم قصه مادربزرگم درست بود : همیشه یکی بود و یکی نبود
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 16:52
+2
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر