یافتن پست: #هایم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تنهایم ، دیشب تمام قاصدکهایی را که در کوله پشتی ام جا داده بودم باد برد

دل تنگم پرپر شد از نبودشان ، دیشب داشتم آسمان را در مشتم می گرفتم که پیرمردی بر نیمکت نشاندم

دیشب از اوج سرما می سوختم و چه بدم من و چه پاک است آرزوهایم . دعایم کن با تمام پروازت باران من
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 20:37
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با اینکه ردِ پای بوسه‌‌هایم را در تن ات

بهتر از کفِ دستم می شناسم

اما با این حال

تا به آغوش ات می‌‌آیم

گم می‌‌شوم!

خدا کند این بار

مرا

از لابلای لبانت پیدا کنی‌....!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 15:54
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

این روز ها آنقدر با خودم مشکل دارم که پشت سر خودم حرف میزنم یکی به دو میکنم / با آینه لباس هایم را به دو رنگی متهم میکنم و هر صبح / بهم میزنم حال دنیا را در فنجان های قهوه ندیده بی آنکه نگران این باشم که فال ِ آدمهایش از هم سر در بیاورد دنیای هر جایی ِ من / دامنش را هم بالا بگیرد چیز جدیدی برای نشان دادن ندارد نفس کشیدن در گیر و دار اکسیژن های بی سرو پا که در ادکلن های اطرافیانم سرک کشیده اند زندگی دسته جمعی با تفکر های تک سلولی که در بستر ِ سنت / تکثیر می شوند خواب آلودگی درمیان هجوم میله ای که به دست ها آویزان شده در مترو تکرار .... رار ... ار .... تکراری ام

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:56
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دخترک برگشت چه  بزرگ شده بود
پرسیدم : پس کبریت هایت کو؟ پوزخندی  زد!
گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد
... گفتم: میخواهم امشب با کبریتهای  
تو ، این سرزمین را به آتش بکشم
!!
دخترک  نگاهی انداخت ، تنم لرزید...
گفت : کبریت هایم را نخریدند
!
سالهاست  تن می فروشم
! می خری؟؟؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:51
+5
mahtab
mahtab
رفتنت...نبودنت... نامردیت...
هیچ کدام برایم سوال نشد...
فقط یک بغض خفه ام میکند...
که چگونه نگاهت کرد، که اینگونه رهایم کردی!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:47
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهایم اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام ولی به تكیه گاهی نمی اندیشم
چشم هایم تر هستند ولی رازی ندارم
چون مدتهاست دیگر كسی را خیلی دوست ندارم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 17:02
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای کاش با عشق نمی آمدی
تا با دلزدگی بروی
ای کاش
دوستانه می آمدی
تا سلامی بگویی ، احوالی بپرسی
درددلی بکنی
چای نعناع بنوشی ، سیگاری با دود سبز بکشی
بوسه ای گرم بر گونه ام بزنی
و بروی…
حال که اینچنین سرد می روی
یادت باشد چیزی به جا نگذاری
مبادا برگردی وَ
اشکهایم را ببینی….
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:36
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

بزرگترین درد بیداریست

ما در خوابمان به آرزوهایمان میرسیم


دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 14:48
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف...

لرزشی روی میز کنار تختم!

از این صدا متنفر بودم امّا....

چشمهایم را میمالم...:

"new message"

...تا لود شود آرزو می کنم٬کاش او باشد

...سکوت می کنم

آرزوی بی جایی بود...!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 13:41
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را زبانم بند آمد !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 23:15
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ