تب عشق
دسته:فاقد دسته بندی
79 کاربر

2489 پست

       
اینجا مکانی برای دلنوشته هاست.....!!!
حرف دلت رو امروز بزن ! اگر امروز گفتی ... اسمش"حرف دل" است اگر نگفتی ... فردا می شود" درد " دلت !!!

امتیاز به گروه

[بروز رساني]

آخرين امتاز دهنده:


کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

تب عشق

گروه عمومی · فاقد دسته بندی· 79 کاربر · 2489 پست
مهسا
مهسا
گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم ببرمش روی تخت بخوابونمش ملافه رو بکشم روش دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم حتی براش لالایی بخونم وسط گریه هاش بگم غصه نخور خودم جان درست میشه...درست میشه... اگر هم نشد به جهنم!... تموم میشه...بالاخره تموم میشه...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:49
+8
ronak
ronak
"ديوانه وار دوستت دارم"
انديشه اي كه نمي دانم
حاوي لطافت است
يا فاجعه...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 02:29
+8
مهسا
مهسا
آفرین به این مرد که یادش نرفته روزی هم مادرش اونو اینطوری بغل میکرده و بهش غذا میداده. دستان این پسر بوسیدنیست. امیدوارم همه ما قدردان زحمات پدر و مادرمون باشیم. این تصویر را برای دیگران ارسال کنیم...شاید تاثیر گذار باشد{-15-}
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/9 - 16:06
+6
مهسا
مهسا
یادمان باشد : روزی نه چندان دورِ دور ، او هم نگاری بوده است...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 19:16
+4
مهسا
مهسا
@saied دووســــــــــــتــــــــــــــــــ عزیــــــــــــز تولــــــــــــدتـــــــ مبارکـــــــــــــــــــــ {-21-}{-21-}{-21-}{-45-}{-45-}{-45-}{-55-}{-55-}{-55-}{-37-}{-37-}{-37-}{-7-}{-7-}{-7-}{-35-}{-35-}{-35-}
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/8 - 07:57
+4
مهسا
مهسا
..............!!!{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 18:36
+5
مهسا
مهسا
به سلامتی کسی که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت....
به سلامتی کسی که دلباخته سفر بود ، اما همسفر نداشت....
به سلامتی کسی که زجر کشید ، اما ضجه نزد....
به سلامتی کسی که زخم داشت ، ولی ناله ای نکرد....
به سلامتی کسی که نفس میکشید اما همنفس نداشت.....
به سلامتی کسی که خندید ، غمش را کسی نفهمید.....
دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 18:32
+3
مهسا
مهسا
در این بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟.....


نمی یابی نشان هرگز از عشق و جوانمردی...


برو بگذر از این بازار، از این مستی و طنازی...


اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی....!
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 18:29
+5
مهسا
مهسا
آدَمــهآ کنــآرَت هَستَند ..

تآ کِـــی ؟

تآ وَقتـــی کهــ به تــو اِحتــیآج دآرَند !

اَز پیشــت میرَوَند یک روز ..

کُدآم روز ؟

وَقتی کســی جآیَت آمَد !

دوستَــت دآرَند ..

تآ چهــ موقع ؟

تآ موقعی کهــ کسی دیگَر رآ بَرآی دوســت دآشـتَن پیــدآ کُنـَند !

میگویَــند عآشــقَت هَســتَند بَرآی ِ هَمیشه !
نَــه .. !
فَـقَـط تآ وَقتی کهـ نوبَت ِ بــآزی بآ تــو تَمآم شَوَد ..

وَ این اَست بآزی ِ بآهَــم بودَن ..
دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 18:26
+4
مهسا
مهسا
چه ساده بودم
آن هنگام که می پنداشتم
ترکیدن بادکنک آبی من،
ناگوارترین حادثه ی عالم است!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/7 - 18:23
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر