رضا
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
رضا
بعد از ماهها گریه فردا قرار است بخندم... نمی دانی این مدت چه بر من گذشت! گاهی به سرم می زد هر چیز و هرکس را با تو اشتباه بگیرم... گاهی آنقدر به خاطراتمان تلنگر می زدم... که از یاد می بردم نبودنت را... گاهی از زبان تو براي خودم دردل می کردم... گاهی هم آنقدر می خندیدم که گریه ام بگیرد... گاهی به سرم می زد تمام شعرهایم را فراموش کنم... اصلاً میخواستم عشق را جلوي در بگذارم، شاید ساعت نُه که شد...!!! گاهی به ع[!]ایت خیره می شدم... به این اُمید که شاید بهانه اي براي غرورت پیدا کنم... گاهی با خودم قرار میگذاشتم که از خواب بپرم... تا بگویم همۀ اینها خواب بود...؟؟! گاهی بی صدا روي تخت خوابم می نشستم، و به فریاد هاي نکشیده ام گوش می دادم........ خلاصه اش را اگر بخواهی، با همین گاهی ها دوریت را باور نکردم...
رضا
نمی دانی كه دلتنگی چه عطر كهنه ای دارد
نمی دانی كه ياس عشق چه اندوهی به جان دارد
نمی دانی كه اين شوريده عشق
چگونه در صدای سادۀ باران
تو را در خويش می خواند
تو با من باش ..
رضا
به شب تیره دگر رنگ سحر خواهم زد وندر این خرمن اندوه شرر خواهم زد این دل خسته به دریای سفر خواهم زد از غم هجر تو گر زرد شود چهره من رنگ سرخی به رخ از خون جگر خواهم زد نغمه ساز مرا در دل تو راه نبود بعد از این ساز دگر راه دگر خواهم زد بشوم عاشق و کتمان حقیقت نکنم جار در برزن و در کوی دگر خواهم زد
رضا
کاش میشد به احساس دروغ گفت کاش میشد به این دل تشر زد کاش میشد که دوری نمی بود یا پشت شهر فاصله احساس نمی مرد کاش دنیا کمی مهربون بود کاش که این لطف که این عشق که این حال و هوایم نمیزد پر خود به دریای خیالم نمیرفت سر کوه نمیرفت سر دشت نمیرفت بیابان بیابان نگاهم بیابان صدایم کاش نمیرفت به هرجا هوس کرد کاش که میشد پرد سوی یارم و میبرد معنای فاصله را ز یادم و معنا میکرد برایم وصالش کاش که احساس بمیرد نبیند که سوختم ز عشق نهانش نهانش
رضا
ای مه زیبای من آیینه میخواهی چه کار؟ بر شب زلف پریشان شانه میخواهی چه کار؟ بشکن آن آیینه را در چشم من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟ تا ابد دور تو میگردم، بسوزان هستی ام ای که جانم سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟ مثل من آواره شو از چاردیواری درآ! در دل من کاخ داری، خانه میخواهی چه کار؟
رضا
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری كه مرا یاد كند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای
رضا
شب چو بوسیدم لب گلگون او گشت لرزان قامت موزون او
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه
1390/11/1 - 17:12صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه
همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه
روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
شاید این همش یه خوابه ، شاید این فقط سرابه
ای خدا برس به دادم ، زندگیم نقش بر آبه
همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه
روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه
صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه
نمیدونی چی کشیدم ، جز تو هیچی رو ندیدم
اگه باورم نداری ، بیا رگ هامو بریدم
منو این غروب غم بار ، پلک خیس و غم تکرار
زجر این خاطره های ، تا نخورده روی دیوار
منو این اتاق خلوت ، منو تنهایی و غربت
منو این هوای ابری ، منوتو اما به ندرت
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه
صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه
نمیدونی چی کشیدم ، جز تو هیچی رو ندیدم
اگه باورم نداری ، بیا رگ هامو بریدم