یافتن پست: #فروخت

نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)
ﻫﻤﻪ ﻓﺎﺣـــــــــــــــــــــــــــــﺸﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ . . .
ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ پاکی ات ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﻭﺧﺘﯽ ؟ ؟

ﺑﻪ ﻋﺸﻘﯽ ؟

ﺑﻪ ﻧﺎﻧﯽ؟

ﯾﺎ ﺑﻪ " ﺍﻋﺘـــــــــــــــــــــــــﻤﺎﺩﯼ " ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
دیدگاه  •   •   •  1394/11/12 - 16:43
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

تو از ادما بدوری
تو خودت زنده به گوری
باغچه ی عشقو فروختی
توی این بازی تو سوختی
توی این بازی تو سوختی
لحظه های با تو بودن دیگه بوی گُل نمیده
خونه دلواپسه بی تو دیگه باغچه نا اُمیده
دیگه باغچه نا اُمیده
رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد
حیف اون روزای خوبی که به این زودی تموم شد
حیف خوشبختی ما بود که توی این بازی حروم شد


 ♫♫♫


توی این راه مه آلود میون خاکسترو دود
لحظه هاتو دادی از دست زندگیتو کردی نابود
حقمه بی اعتمادی تو اسیر اعتیادی
توی آتیش هوس هات عمرتو به باد دادی
به باد دادی


رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد


یه روزی با تو نشستن رنگ و بوی تازگی داشت
وقتی که تو خونه بودی خونه بوی زندگی داشت
تو فرو رفتی تا جایی که بمیری پس بیوفتی
توی بیراهه دویدی تا که از نفس بیوفتی
تا که از نفس بیوفتی


رفتنت چشامو تر کرد گریه هامو بی اثر کرد
خونه ی ویرونمونو رفتنت ویرونه تر کرد
حیف اون روزای خوبی که به این زودی تموم شد
حیف خوشبختی ما بود که توی این بازی حروم شد

دیدگاه  •   •   •  1394/07/2 - 13:55
+3
محمد
محمد

عاشق ترین مرد آدم بود که بهشت رابه لبخند حوا فروخت،

حوا که بغض کند حتی خدا هم اگر سیب بیاورد، چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند...
خوش به حالت آدم...
خودت بودی و حوایت...

وگرنه حوای تو هم هوایی میشد...!
وخوش به حالت حوا...تنها حوای زمین تو بودی...
وگرنه آدم هوای حواهایی دیگرداشت...
دیگر نه آدم،آن آدم است ونه حوا، آن حوا....
من وتو،زاده ی کدامین دو نخستینیم؟؟؟ که نه بوی آدمیت داریم و نه هوس حوا....؟!
وقتی سایه ها بوی انسانیت نمی دهند! همان بهتر که سایه ای بالای سرت نباشد...
اینجابرای حوابودن...
آدم کم است...
به جرم وسوسه چه طعنه ها که نشنیدی حوا....
پس از تو همه تا توانستند آدم شدند...!

چه صادقانه حواشدی و...
چه ریاکارانه آدمیم...!

توآدم...
من حوا...

بیا جهانی دیگر آغاز کنیم...
عشق بورز...
دوستم داشته باش...
تازه سیب چیده ام!

حوابودن تاوان سنگینی دارد...
وقتی آدم ها برای هردم و بازدم به هوا نیازدارند...!

حوا...!
راست بگو تو مگرسیب راپوست کندی وخوردی که دنیا اینگونه پوست مارا می کند؟


دیدگاه  •   •   •  1393/10/29 - 13:02
+4
mary jun
mary jun
بیخیالت می شوم !
برو...!
من اگر من باشم
اشکی برای
کسی ک مرا     "مفت
فروخت   "   نمی ریزم  ....   "
ببین . . .
قانون زندگیه ما اینه . . .
بود : نوش . . .
نبود : فراموش . . .
دیدگاه  •   •   •  1393/10/15 - 23:12
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﭘﺴﺮ: ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻣﺎﺷﻴﻨﻢ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ!

ﺩﺧﺘﺮ: ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺸﻢ ﻣﻰ ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ ﺩﻭﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﻯ. ﺑﺎﻯ!

ﭘﺴﺮ: ﺍﺧﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﻳﻪ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ!

ﺩﺧﺘﺮ: ﻧﻔﺲ ﻣﻦ ﻛﻴﻪ؟:|
دیدگاه  •   •   •  1393/09/21 - 21:07
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعد از یه بحث طولانی ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﮔﻞ ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ !!!...
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱِ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ
ﭼﭙﺶ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ !!!...
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ... گل ﺑﻮﺩ،،،
ﺍﺷﮑ شوق ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ؛ﻭﻗﺘﯿﮑﻪ ﺑﺎﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﻤﻮ
ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل ﺑﻮﺩ!
(ﺁﻧﮑﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑماند؛ﺑرای ماندن هركاری میكند)
5 دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 20:35
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بهـــﺎﻧﻪ ﻧﯿــــﺎﻭﺭ !ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﯾﮕــــﺮﯼ ﺑﻮﺩ .ﻧﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﺰﻥ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎﺩﺳﺘﻬﺎﯼ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ .ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺩﺳﺖ ﺗـــــﻮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺟﺎ ﺧــــﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .ﺑﯿــﺨــﯿــــﺎﻟﺖ ﻣﯿﺸــــﻮﻡ ! ﺑـــﺮﻭ ...!ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﯽ ﺍﻣﺎﻥ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ :
" ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻣـــــــﻦ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﺷــــﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐـــﺴـــﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ " ﻣــــﻔـــﺖ ﻓﺮﻭﺧﺖ "ﻧﻤـﯿﺮﯾﺰﻡ
دیدگاه  •   •   •  1393/08/28 - 18:53
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
پسری ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ
ﺟﻤﻌﻪ ﻣﯿﺮﻓﺖ .
ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺴﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﮐﻪ ﻟﻨﮓ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺖ .
ﭘﺴﺮ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﻗﻞ ﺍﻧﺪﺭ ﺳﻔﯿﻪ ﺑﻪ
ﻟﻨﮓ ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﺳﺖ
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ
ﭘﺴﺮ ﻟﻨﮓ ﻓﺮﻭﺵ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ , ﻣﻦ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﺒﺎﺩﺕ
ﻣﯿﮑﻨﻢ ,
ﺷﮑﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺻﺮﺍﻁ ﺍﻟﻤﺴﺘﻘﯿﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ
ﺍﺩﺍ ﮐﻨﺪ ,
ﺳﻼﻡ ﻣﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ
ﻟﻨﮓ ﻧﻤﯽ ﺧﺮﯼ ....
دیدگاه  •   •   •  1393/06/29 - 16:09
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



طرز تهیه مرغ باربیکیو

باربیکیو (barbecue) شکل دگرگون شده کلمه اسپانیایی باربکوئا (barbecue) است، به معنای نوعی داربست، یا هیزمی که مهاجران یا مرز نشینان مکزیک و کالیفرنیا گوشت و مرغ و ماهی را روی آن دود می داده اند و کباب می کردند .

مواد لازم :
مرغ پاک کرده یک عدد یا تعدادی ران با ته ران
پیازچه ساطوری شده دو قاشق غذاخوری
سیر کوبیده یک قاشق مرباخوری
سس سویا دو قاشق غذاخوری
شهد مربا نصف پیمانه
زنجبیل ساییده شده یک قاشق مربا خوری
آبلیموی تازه دو قاشق غذا
فلفل سیاه، ساییده یک قاشق چایخوری
سس باربیکیو به مقدار لازم

طرز تهیه مرغ باربیکیو :
امروز باربیکیو را در حیاط خانه ها روی آتش زغال یا شعله گاز درست می کنند، منتها برای یاد آوری مزه باربیکیو غالبا چند قطره عطر دود هیزم هم به سس کباب اضافه می کنند. این عطر، که در فرنگستان به نام دود مایع فروخته می شود، فعلا در بازار ما به دست نمی آید، ولی سایر اجزای سس باربیکیو یا مایه خواباندن گوشت باربیکیو فراوان است و آن را به آسانی می توان در خانه درست کرد.
به جز مرغ یا ران های مرغ ، همه مواد را در ظرفی ریخته مخلوط کنید. مرغ را پاک کرده، چهار یا هشت تیکه کنید،و اگر تکه های ران داشتید باز آن ها را بشویید و خشک کنید، سپس در این مایه بگذارید، زیر و رو کنید و ۴-۵ ساعت در یخچال بخوابانید. سپس یکی دو بار زیر و رو کنید.
تیکه های مرغ را به سیخ بکشید و روی شبکه آهنی یا روی آتش هیزم، زغال، یا زیرگریل فر گاز ۱۰-۱۲ دقیقه آتش بدهید.
( در آتش دادن مرغ باید دقت کنیم که گوشت مرغ بپزد و کاملا سفید شود ولی خشک و بی آب در نیاید.)
سپس میتوانید در آخر سس مخصوص باربیکیو را به آن بزنید و کمی کبابی تر کنید یا بعد از اینکه از روی آتش کنار آوردید سس را روی آن بریزد و میل کنید .
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 18:12
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



طرز تهیه خوراک زبان گوساله

مواد لازم :
زبان گوساله جوان 1 عدد
پیاز 1 عدد
سیر 1 حبه
جعفری خرد شده 1 پیمانه
دارچین 1 قطعه
برگ بو 2 الی 3 برگ
تخم گشنیز 1 قاشق چایخوری
هل 2 الی 3 عدد
زنجبیل 1 قطعه كوچك
نمك و زرد چوبه به میزان لازم
رب گوجه فرنگی 1 قاشق غذا خوری

طرز تهیه :
برای تهیه خوراك زبان از زبان گوساله جوان و كم جرب استفاده كنید . معمولاً در انتهای زبان مقدار زیادی چربی وجود دارد كه گاهاً همراه زبان فروخته میشود و بایستی آنرا جدا كنید چون این چربیها از نوع اشباع شده است و خوردن آن برای سلامتی خوب نیست .سطح زبان نیز دارای پرز هایی است كه باید با برس تمیز شسته شود .بعد از اینكه چربی های اضافی زبان را گرفتید آنرا شسته و با پیاز خرد شده ،دارچین ، هل،تخم گشنیز، برگ بو، زنجبیل ، نمك و زردچوبه و اضافه كردن آب روی حرارت بگذارید تا بپزد .بعد از پخته شدن دارچین و زنجبیل و برگ بو را دور بیندازید چون به اندازه كافی گوشت زبان را معطر كرده و نیازی نیست در غذا بماند رب گوجه فرنگی و جعفری خرد شده را به زبان اضافه كنید البته میتوانید با روغن تفت داده و به غذا اصافه كنید ولی چون زبان به قدر كافی چرب است ،اگر جعفری سرخ نشود بهتر است . به این ترتیب یك سس خوشمزه درست میشود .زبان را از ظرف خارج كنید و پوست روی زبان را جدا كنید من پوست روی زبان را زمانیكه میخواستم در دیس بكشم جدا كردم تا سس را جداگانه روی آن بریزم ولی میتوان زبان را بعد از جدا كردن پوست روی آن در سس انداخت تا مزه سس را به خود بگیرد و هنگام كشیدن در دیس زبان را برش داده با هویج و سیب زمینی سرخ شده و گوجه فرنگی و ... تزیین كنید .
6 دیدگاه  •   •   •  1393/06/18 - 15:23
+1
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ